همواره سرمایهگذاران خطرپذیر به انگیزه رشد نمایی استارتاپها بر روی آنها سرمایهگذاری میکنند. در واقع در نتیجه این رشد است که ارزش سهام شرکت نیز به صورت نمایی رشد کرده و بازده مورد انتظار سرمایهگذاران خطرپذیر را تامین میکند. سرمایهای که سرمایهگذاران خطرپذیر نیز میگذارند هزینههای این رشد را تامین میکند. در شرایطی که این سرمایه تامین نشود، استارتاپها برای بقای خود و تامین هزینههای شرکت و گاها به توصیه سرمایهگذاران پیشین خود به سمت سوددهی (بیشتر کردن درآمد از هزینه) حرکت میکنند و نسبت به وجود و جذب سرمایه از سرمایهگذاران ناامید میشوند. کاری که با ایجاد رشد در تعارض است و همزمان با وجود اهداف رشد، اساسا غلط!
بیایید برگردیم به این سوال که سرمایهگذاران خطرپذیر چه ویژگی هایی را در استارتاپ ها می بینند که بر روی آنها سرمایه گذاری می کنند. استارتاپها با داشتن یک تیم قوی و با استفاده از فناوری یک ایده نوآورانه را به عنوان راهحلی برای مسئلهای به اندازه کافی مهم ارائه می دهند که حداقل ۱۰ برابر نسبت به راه حل های جایگزین، مسئله را بهتر حل می کند. آنها محصولی عالی را مبتنی بر راه حل خود توسعه می دهند و آن را به بازار به اندازه کافی بزرگ پیش روی خود عرضه میکنند. طبعا استارتاپها ویژگیهای دیگری نیز دارند اما ویژگیهای اصلی آنها در همین موارد خلاصه میشود و البته در همین توصیف مختصر هم عمق فراوانی وجود دارد و درک آن نیازمند مطالعه و مشاهده و تجربه است. دقت به این ویژگی ها از آن جهت مهم است که یک شرکت، بداند پیش نیاز ایجاد یک رشد نمایی چیست و انتظار به جایی از خود داشته باشد و به اشتباه نام استارتاپ بر خود نگذارد.
نکته دیگری که نیازمندیم تا به آن اشاره کنیم این است که محصول در استارتاپ ها در حال ساخته شدن و همواره برای رسیدن به اهداف رشد در حال توسعه است. به عنوان مثال در مراحل اولیه جذب سرمایه، محصول وجود ندارد و سرمایه جهت ساخت نمونه اولیه جذب می شود. لذا مهمترین معیار ارزیابی در مراحل اولیه جهت سرمایه گذاری، تیم است. تیم نیز نیاز به توسعه و جذب و حفظ نیروهای کلیدی و قوی دارد. استارتاپها برای اینکه به اهداف رشد نمایی دست پیدا کنند، در طی مسیر خود در حال ساخت و توسعه محصول، جذب و حفظ تیم و نیروی انسانی، توسعه ایده و توسعه بازار هستند. همه این موارد نیازمند سرمایه است و سرمایهگذاران خطرپذیر نهادهایی هستند که به این فهم دست پیدا کرده اند که این موارد هزینه قابل توجه دارد و برای آن سرمایهگذاری میکنند و برای رسیدن به نتیجه و بازده گرفتن از سرمایه خود صبر قابل توجه بین ۵ تا ۱۰ ساله دارند و می دانند کم طاقت بودن به گونه ای برای آنها نقض غرض است و هدف اولیه آنها از سرمایه گذاری را مورد خدشه قرار می دهد. لذا نهادهایی که انتظار سوددهی زودتر از موعد از استارتاپ دارند، با سرمایه گذاران خطرپذیر متفاوتند.
در طی این مسیر رشد نمایی، هرگونه اقدام زودهنگامی برای ساخت سود، سبب ضربه به مسیر و ویژگیهای یک استارتاپ می شود و استارتاپ را از مسیر رشد نمایی خارج می کند و در واقع دیگر نمیتوان اسم استارتاپ را برای آن استفاده کرد. در بهترین حالت شرکت کوچک و سوددهی به دست می آید که عملا بازدهی مورد انتظار سرمایه گذار خطرپذیر از رشد ارزش سهامش را برآورده نمی کند.در حالت بد هم شرکت با شکست مواجه شده و منحل می شود. ساخت سود مثل میوهدهی درخت است. انتظار زودهنگام از درختان مثمر برای میوهدهی اشتباه است. درخت باید رشد خود را تکمیل کند و در زمان مناسب و پس از بلوغ کامل شروع به میوهدهی کند. درخت در هنگام رشد نیاز به مراقبت دارد و اگر آبیاری آن را قطع کرده و از او انتظار میوه داشته باشیم اتفاقی که میافتد خشکشدن و نابودشدن درخت است نه برداشت میوه. حتی در دورهای که آثار اولیهای از وجود میوه روی درخت نمایان میشود، نباید آن را فورا چید. باید صبور بود تا میوه برسد و کال نباشد. با حساسیت بیشتر نسبت به مثال زدن باید گفت که اصولا تشبیه میوه برای سود سالانه تقسیمی (dividend) کاربرد دارد. سرمایه گذاران خطرپذیر اساسا به دنبال افزایش ارزش سهام (capital gain) هستند و نه سود تقسیمی. این موضوع بعضا در اسمشان هم مشاهده می شود. مثلا سکویا اسم درختی است که به رشد وحشتناک و بلند و عظیم بودنش شناخته می شود و نه به میوه هایش. لذا برای یک استارتاپ که سرمایه گذار خطرپذیر دارد و در مراحل اولیه و میانی رشد است و نرخ رشد بالایی را از خود انتظار دارد، سودده بودن اشتباه است.
با قطع ادامه سرمایه گذاری در یک استارتاپ توسط سرمایه گذار خطرپذیر یا عدم جذب سرمایه مجدد توسط استارتاپها برای مراحل بعدی و عدم تامین سرمایه کافی برای طی کردن مراحل اولیه و میانی، در واقع اتفاقی که رخ می دهد این است که شرکت سرمایه کافی برای جذب و حفظ نیروها و برای توسعه محصول و در یک کلام برای ساختن استارتاپ و رشد نمایی ندارد. در صورتی که مسیر شرکت به سمت سوددهی برود نیز در بهترین حالت شرکت کوچک و سوددهی به دست می آید که بازده مورد انتظار سرمایه گذار خطرپذیر را تامین نمی کند. لذا در این شرایط بهترین کار برای سرمایه گذار خطرپذیر، پذیرش شکست نسبت به سرمایه گذاری، خروج و گشتن به دنبال فرصت های دیگر سرمایه گذاری است. اساسا در این وضعیت، انتظار رشد نمایی و به دست آوردن بازده های بالای سرمایه گذاری در عین تعیین اهداف سودآوری برای شرکت در حالی که هنوز به بلوغ کافی برای سودآوری نرسیده است، امری اساسا غلط و اشتباه است.
در برخی حوزه ها و صنایع برای شاخص های رشد و سود و تناسب آنها با یکدیگر اعداد و ارقام سرانگشتی ای وجود دارد که می تواند برای سنجش سلامت کسب و کار مورد استفاده قرار بگیرد و این موضوع که افزایش هر دو آنها را با هم نمی توان انتظار داشت بیان می کند. مثلا در حوزه SaaS بین نرخ رشد و نرخ حاشیه سود شرکت ارتباطی به شکل زیر می بایست برقرار باشد که جمع آنها همواره برابر با ۴۰ درصد باشد و به این، قاعده ۴۰ درصد می گویند. به این معنی که اگر شرکت ۲۰ درصد رشد کرد، ۲۰ درصد باید سود کند و اگر ۴۰ درصد رشد کرد می تواند سودی نکند و اگر رشدی نکرد می بایست حداقل ۴۰ درصد سود داشته باشد و در صورتی که ۵۰ درصد رشد کرد اجازه دارد تا ۱۰ درصد ضرر بدهد. برای مطالعه بیشتر، این مقاله از برد فلد که مربوط به سال ۲۰۱۵ هست مفید است.
حال آیا با این وجود به دنبال سود بودن بد است و هر کسب و کار کوچک و یا هر تیم کارآفرین که در حال فعالیت است اگر به دنبال سوددهی است مسیر اشتباهی می رود؟ نه لزوما. اما آنچه مهم است آگاهی نسبت به این موضوع است که همزمان با هدف گذاری برای سوددهی و افزایش سود نباید انتظار رشد نمایی و افزایش نرخ آن را داشت و نباید هم به چنین کسب و کاری، استارتاپ و به سرمایه گذار آن سرمایه گذار خطرپذیر گفت. استفاده از عبارات «شرکت» و «سرمایه گذار» به تنهایی و به همین سادگی چه اشکالی دارد؟
اتفاقا در شرایط فعلی اقتصاد ایران، به دلایل متنوعی از جمله محدود بودن حجم سرمایه گذاری خطرپذیر، محدود بودن حجم بازار در دسترس داخل، مهاجرت نیروی انسانی متخصص و بااستعداد، مسئله اینترنت و سختی شکل دهی تبادلات مالی بین المللی، شکل گیری استارتاپ هایی که سرمایه گذاری خطرپذیر روی آنها انجام شود دور از انتظار است مگر اینکه پاسخ مناسبی برای این مسائل داشته باشند. اما از طرفی فرصت های شکل گیری شرکت هایی که با مدل هایی به غیر از سرمایه گذاری خطرپذیر، سرمایه تامین کنند بسیار بیشتر و انتظار شکل گیری و حضور کسب و کار ها و سرمایه گذاران در آنها معقول و منطقیتر است. بسته به انتخاب هر کس دارد که خود را چقدر قوی می بیند، چه بازدهی ای را برای خود جذاب می بیند و برای آن حاضر است چه میزان ریسک کند و تاثیر شرایط را بر کسب و کار خود چه میزان می بیند.